«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

دو نکته درباره نوشتار «تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“»۱


الف ـ «سیونیسم» (صهیونیسم)۲ و یهودی ستیزی


در دو جای نوشتار چنین آمده است:

«دولت کنونی روسیه، بعد از تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی، از ترکیب و ائتلاف مافیای جنایتکاران و الیگارشی مالی که اساساً یا ملیت یهودی دارند و یا از سوی بنیادهای صهیونیستی حمایت می شوند، تشکیل یافته است.»

« ... چندین ده نفر که بیشتر آنها هم یهودی الاصل هستند، هر کدام دهها میلیارد دلار ثروت مردم را تصرف کردند ...».


با شناختی که از نویسنده و رفیق ارجمند این نوشتار دارم، می دانم که وی به هیچ رو یهودی ستیز نیست. با این همه، فرمولبندی های بالا را در نوشتار ایشان، با وجود آنکه شاید همگی حقیقت های شناخته شده ای هستند، نامناسب و ناشایست می دانم؛ زیرا داشتن ملیت یهودی بویژه در نخستین بند یاد شده در بالا کم و بیش همسان گرایش به «سیونیسم» انگاشته شده است.


از دیدگاه علمی (ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی) اینکه چپاولگران ثروت های مردم دارای چه ملیتی هستند، تنها از جنبه «تاریخی» (به مفهوم فلسفی آن) دارای اهمیتی نسبی است و نه بیش از آن. از جنبه «منطقی»، نکته بس مهم تر که بی هیچ گفتگو نویسنده این نوشتار ارزشمند نیز به آن آگاهی دارند، این است که چنین رویدادی در کدام سامانه اقتصادی ـ اجتماعی پیش آمده و آیا حرکتی پیشرفت خواهانه یا واپسگرایانه ـ همچنین از از دیدگاه تاریخی ـ می باشد یا نه؟


آنچه، کوتاه درباره یهودیان می توانم بگویم این است که شاید هیچ ملیتی در جهان ما و بدرازای تاریخ آن نتوان یافت که چنین با ستمگری با آنها، حتا از سوی سردمداران خود، رفتار شده باشد. آنها ملتی هستند که یوغ بردگی را بر دوش کشیده اند؛ در گروه های بزرگ که تنها دوران نازیسم را دربر نمی گیرد، به زندان افکنده شده اند (به عنوان نمونه آزاد شدن آنها از زندان به وسیله کورش بزرگ) و ذر سراسر جهان و خاک های کشورهای گوناگون که هیچگاه در آنها ریشه های ژرف نداشته اند، پراکنده شده اند؛ ... و هم اکنون نیز بخش بزرگی از آن زیر حاکمیت کم و بیش نیرومند و ریشه دار سیونیستی، در کشور امپریالیسم ساخته ای به نام اسراییل، داس مرگ را بر پشت خود به دوش می کشند.


پیشرو ترین کسان این ملت کوچک و باهوش در جنگ دوم جهانی بویژه در آلمان نازی، از سوی کسانی که سپس با همکاری امپریالیست ها کشور اسراییل را راه اندازی کرده و جریان ملی گرایی و نژاد پرستی افراطی «سیونیسم» را در میان این ملت ستمدیده، دامن زدند، به گشتاپو لو داده شده اند. پیروان و پیشگامان این جریان نژادپرستانه، دربرگیرنده راه اندازان یهودی تبار کشور یاد شده در بالا، پس از پایان جنگ جهانی، برای سرپوش نهادن بر تبهکاری سترگِ بزرگ سرمایه داران همه کشورهای عمده سرمایه داری آن زمان باختر زمین در همکاری با فاشیست ها برای سرکوب کمونیست ها و سایر نیروهای پیشرو اجتماعی این کشورها، در برانگیختن و برافروختن آتش جنگ جهانی، کیش دادن و پشتیبانی هم جانبه از آلمان نازی در یورش ناجوانمردانه به اتحاد جمهوری های سوسیالیستی شوروی که تازه از زیر بار سنگین جنگ درونی گرانبار شده از سوی امپریالیست ها کمر راست کرده بود، افسانه «هولوکاست»۳ را برای منحرف نمودن افکار عمومی مردم کشورهای باختر زمین و سایر کشورها، ساختند و پرداختند.


شاید هیچ ملتی در تاریخ جهان نتوان یافت که به اندازه یهودیان، دانشمند، هنرمند و آفرینندگان سترگ در زمینه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به جهان پیشکش نموده باشد. همین نکته که این ملت در زمینه امور مالی و اقتصادی، با وجود همه ناملایمات تاریخی، صرف نظر از سامانه اجتماعی ـ اقتصادی تبهکار سرمایه داری و تنها از دیدگاه بسته درون سامانه ای، توانسته است چنین گام های بزرگی برای درهم تنیدن تار و پود اقتصادی جهان بردارد، آفرین انگیز است.


ب ـ دورنمای «سازمان همیاری شانگهای»۴


در روزهای ۱۵ و ۱۶ ژوئن سال کنونی ترسایی، نهمین گردهمایی سالیانه سران کشورهای عضو «سازمان همیاری شانگهای» در یکی از شهرهای روسیه برگزار شد. در این گردهمایی، همچنین نمایندگان مهمان از کشورهای ایران، پاکستان، مغولستان، هند و برخی دیگر کشورها شرکت داشتند. ایران از سال ۲۰۰۵ به عنوان ناظر در گردهمایی ها و برخی فعالیت های این سازمان شرکت داشته است.


با اینکه روندهای پیچیده، ناهماهنگ و ناهمگنی در بخشی از گستره کشورهای عضو یا ناظر «سازمان شانگهای»، از جمله میان پاکستان و هند یا پاکستان و افغانستان بویژه بر اثر دست درازی های امپریالیستی و پیمان تجاوزکار «ناتو»، در جریان است، این سازمان از توان لازم برای برپایی، گسترش و ژرفش همکاری و همیاری میان کشورهای عضو و ناظر آن در بسیاری از زمینه های اقتصادی بویژه در زمینه تامین و توزیع انرژی برخوردار است.


تامین و توزیع انرژی میان کشورهای سازمان شانگهای، به همپیوندی زیستمندانه (اُرگانیک) و گسترش همکاری و همیاری در رشته های دیگر اقتصادی مانند ترابری میان کشورهایی که از قطب شمال تا اقیانوس هند و از دریای چین جنوبی تا دریای بالتیک گسترده اند و نیمی از جمعیت جهان را دربرمی گیرند، کمک شایانی خواهد نمود. کشور ما ایران، به عنوان یکی از بزرگترین دارندگان ذخیره های سترگ نفت و گاز و نیز دارا بودن موقعیت سیاسی ـ جغرافیایی بسیار خوب می تواند در چارچوب همکاری با سازمان شانگهای نقش بسیار سودمندی برای گسترش اقتصادی کشورمان، آفرینش فضایی صلح آمیز در منطقه خاورمیانه و پیشرفت های اقتصادی ـ اجتماعی آن بازی کند.


درست همین نکته و امکان راه اندازی یک باشگاه یگانه تولید و توزیع انرژی در بخش گسترده ای از جهان، بیرون از مهار و وارسی کشورهای امپریالیستی، این کشورها و سامانه امپریالیستی را به هراس انداخته است. آنگاه که شیشه عمر امپریالیست ها در دست های دیگری نهاده شود، پایان زندگی سامانه تبهکار اقتصادی ـ اجتماعی سرمایه داری نیز در سراسر جهان فرا رسیده است. بی جهت نبود که برژینسکی، دانشمند باهوش مزدور سرمایه در کتاب خود به نام «تخته بزرگ چترنگ (شطرنج)»۵، مهار منطقه اوراسیا (دربرگیرنده آسیا و اروپا) را دارای اهمیت حیاتی برای مهار دیگر نقاط جهان می دانست. وی، چنانکه در کتابش خاطرنشان نموده، برای مدیریت (گفتار باادبانه و آمیخته با فرهنگی است!) کشورهای اکرایین، آذربایجان، ایران و قزاقستان بوسیله ایالات متحده، به عنوان سپر میانگیر و پارسنگ نمودن روسیه و چین، دو کشور نیرومند منطقه اوراسیا، برای مهار نفت و گاز منطقه و نیز سایر مواد معدنی از جمله در کشورهای آسیای میانه، اهمیتی بسیار زیاد پیش بینی نموده است.


آنچه در سال های اخیر در بسیاری از کشورهای این منطقه دربرگیرنده کشورمان شاهد بوده ایم، کم و بیش با نقشه دوربردی (استراتژیک) امپریالیست ها بویژه امپریالیست های یانکی همخوانی دارد. یورش نظامی به کشور همسایه ما افغانستان با همکاری گسترده امپریالیست های اروپای باختری و دیگر کشورهای نوکرصفت و حلقه به گوش، زیر چتر نیروهای پیمان تجاوزکار «ناتو»، در چارچوب همین نقشه انجام پذیرفته است. نشانه های بسیار زیادی در دست است که در این یورش امپریالیستی، حکمرانان کشورمان، پنهان از چشم مردم و در همان آن که شعارهای ضد استکباری توخالی سر می دادند، همکاری گسترده ای بویژه در زمینه ترابری هوایی و تامین سوخت نیروهای تجاوزکار بیگانه به خاک کشور همسایه داشته اند.


به نظر اینجانب، نشانه های زیادی در دست است که حتا یورش به افغانستان و زمینه چینی های دخالت های پس از آن در پاکستان و شبه قاره هند، جمهوری های آسیای میانه و دیگر کشورهای منطقه از جمله ایران، بطور عمده برای برهم زدن «سازمان همیاری شانگهای»، جلوگیری از سازماندهی بیشتر و نیرومند شدن آن صورت پذیرفته است.


در این میان، جدا نمودن ایران از این سازمان، به دلایل روشن پیشگفته در بالا و به هر بهای ممکن، برای امپریالیست ها از اهمیت جدی برخوردار است . همانگونه که تجربه دخالت امپریالیستی درشیلی پس از آلنده، کره جنوبی اشغال شده و برخی دیگر کشورها نشان داده، آنها همزمان با سرکوب توده های میلیونی مردم زحمتکش، آماده دادن باج هایی گذرا به لایه های استثمارگر و لایه های میانی جامعه برای تامین منافع درازمدت خود خواهند بود.


به نظرم، در این زمینه، هنوز نیروهای چپ باورمند به سوسیالیسم علمی چندان سنجیده و پخته عمل نمی کنند. در شرایطی که ناخشنودی توده های مردم به اوج خود رسیده و این ناخشنودی به هیچ رو در چارچوب خواسته های بورژوازی لیبرال ایران نمی گنجد، آنها همچنان با پیروی از شعارهای طرد یا سرنگونی ولایت فقیه که بیشتر برونزدهای (شکل ها) حاکمیت را نشانه می رود تا درونمایه واپسگرایانه آن، هنوز در کناره جنبش اجتماعی و به دنبال نیروهای بورژوازی لیبرال ره می سپارند و سیاستی کم و بیش روزمره را پی می گیرند. آنها به جای آنکه مستقیما به توده های کارگر و دیگر زحمتکشان کارورز و اندیشه ورز مراجعه کرده، در صدد سازماندهی آنها در سازمان های مستقل خود برآیند، در بهترین حالت، سیاست اتحاد نیروها در جبهه ای سیاسی با شرکت نیروهای ناپیگیر سرمایه داری ایران و از آن بدتر نیروهای مزدور سرمایه امپریالیستی را پی می گیرند. در شرایطی که تنها و تنها چنان اتحادی با رهبری مستقیم نیروهای چپ می تواند کارساز باشد و چنین امکانی در لحظه کنونی باز هم به دلیل کناره جویی نیروهای چپ وجود ندارد، به دلگرم نمودن توده ها به تظاهرات خیابانی بسنده می شود و سیاستی عوام گرایانه، مانند برخی گاهنامه های چپ نمای وابسته به برخی گروه های لیبرال ـ دمکرات حاکمیت پی گرفته می شود.


در شرایطی که سازماندهی ناخشنودی توده ها در سازمان های صنفی ـ سیاسی آنها نیاز مبرم روز است، خطر سوء استفاده نیروهای امپریالیستی و مزدوران رنگارنگ آنها از "چپ" و راست، از وضعیت پیش آمده دستکم گرفته می شود. به این جستار ساده، کوچک ترین توجهی نمی شود که ناخشنودی افسارگسیخته و بی سامان توده های خشمگین، به خودی خود دربردارنده پیشرفت به سود زحمتکشان و تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه نیست. چه بسا، این ناخشنودی و دامن زدن به آن یا مستقیما به سود نیروهای امپریالیستی تمام می شود یا حاکمیت جمهوری اسلامی با روی آوردن به سرکوب گسترده تر، همه درها را به روی خود و توده های مردم ببندد. آنگاه چه کسی به یاری توده ها خواهد شتافت؟ چپ کناره جو و کناره گیر که وظیفه تاریخی خود را درست انجام نمی دهد؟ یا نیروهای تجاوزکار ایالات متحده و پیمان «ناتو» که آماده اند برگ زرین دیگری از آموزش دمکراسی را، این بار برای مردم ایران، به اجرا درآورند؟


ب. الف. بزرگمهر ۴ اَمرداد ۱۳۸۸


پی نوشت ها:


۱ ـ «تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“»، ا.م. شیری،

http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/07/blog-post_26.html


۲ ـ «سیونیسم» در بسیاری خاستگاه ها، به عنوان «جنبش آزادیخواهانه ملی یهودیان» تعریف شده است. این تعریف، به هیچ رو درست نیست و درونمایه واپسگرایانه، ضد انسانی و نژادپرستانه آن را که اکنون سال هاست به بوته آزمایش گذاشته شده است، پنهان می کند. برپایه این گمانه نژادپرستانه، قوم یهود صاحب اصلی سرزمین های گسترده ای از مصر در افریقا تا فلسطین، سوریه، عراق و حتا ایران است و می بایست این سرزمین ها را از چنگ عرب ها و سایر ملت های ساکن آن جاها به در آورد. این گمانه به بوته آزمایش در آمده و شکست خورده که بوسیله تنی چند از یهوریان افراطی نژادپرست که برخی از آنها بنا بر مدارک رسمی ولی منتشر نشده در بایگانی های برخی کشورهای اروپای باختری، همکاری مستقیم و غیر مستقیم با نیروهای آلمان نازی در شناسایی و معرفی فعالین پیشرو یهودی به گشتاپو و دیگر سازمانهای جنایتکار نازی داشته اند، با کمک های بی دریغ امپریالیست های ایالات متحده و اروپای باختری، سرهم بندی شده بود، در هنگام خود به خوبی مورد استفاده کشورهای امپریالیستی برای سرکوب جنبش ملی گرایی عربی بکار برده شد.


۳ ـ «هولوکاست» (The Holocaust) از ریشه یونانی، به معنای «همگی را در آتش سوزاندن» درباره کشتار شش میلیون یهودی به دست نیروهای آلمان نازی در جنگ دوم جهانی، بویژه پس از پایان جنگ جهانی ساخته و پرداخته شده است. تا آنجا که اینجانب آگاهی دارد، آمار رسمی در این باره در دست نیست و درباره رقم شش میلیون، بی گفتگو گزافه گویی شده است. افزون بر این و مهم تر از آن، امپریالیست های اروپای باختری و ایالات متحده که شکست آلمان نازی از مردم قهرمان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، شکست بزرگی برای آنها نیز به شمار می رفت، با ساختن چنین افسانه ای و گزافه گویی درباره آن، کوشش نمودند تا نازیسم و فاشیسم را که در درونمایه خود چیزی جز حرکت امپریالیسم رشد یافته آلمان و هم پیمان های آن برای بازتقسیم مستعمرات و لشکرکشی برای دست اندازی به خاک دیگر ملت ها و خلق ها نبود، به یهودی ستیزی محدود نموده، درونمایه اصلی آن را لاپوشانی نمایند.


۴ ـ «سازمان همیاری شانگهای» Shanghai Cooperation Organization (SCO)

در سال ۲۰۰۱ با شرکت شش کشور چین، روسیه، قرقیزستان، ازبکستان و تاچیکستان و قزاقستان، پایه گذاری شد؛ ولی پیشینه این سازمان به سال ۱۹۹۶ باز می گردد که آن هنگام «شانگهای ۵» نامیده می شد و پس از پیوستن ازبکستان در سال ۲۰۰۱ به این سازمان، رسما به نام «سازمان همیاری شانگهای» خوانده شد. پس از آن، این سازمان با شرکت کشورهای دیگری چون ایران، هند و پاکستان به عنوان ناظر گسترش بیشتری یافت و طرح هایی در زمینه های انرژی، ترابری و دیگر رشته های اقتصادی را به انجام رساند.


۵ ـ «تخته بزرگ چترنگ»، زیبگنیف برژینسکی، اکتبر ۱۹۹۷

The Grand Chessboard, Zbigniew Brzezinski, American Primacy and Its Geostrategic Imperatives, New York: Basic,October 1997

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!