«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

نمی خواهم در خانه ی اجاره ای جان سپارم!


کار به جایی رسیده که این آخوند دلقک و لوده را به میدان بیاورند تا برای مردم «طنز حلال» بگوید و با سخنانی بی پایه، توده ی مردم را سرِ کار بگذارد. در نوار ویدئویی زیر ادعا می کند که روز عاشورا در دانمارک، ۴۰۰۰۰ نفر توی خیابان عزاداری کرده اند. آخوند دروغگو نمی داند یا می داند و دانسته سرِ مردم را شیره می مالد که در دانمارک، حتا برای پیامبر خودشان: عیسا هم ۲۰۰۰ نفر به خیابان نمی آیند. از آن گذشته، شمار مسلمانان این کشور که بیش ترشان نیز اهل سنّت هستند، تا آنجا که من می دانم به آن رقمی که این آخوند نادان بر زبان آورده، نمی رسد. چه باید گفت جز: «آنجای آدم دروغگو!»

با این همه، نکته جالب تری در گفته های این آخوند نادان هست که از آن می توان یک نتیجه گیری منطقی بیرون کشید. می گوید:
«... امام حسین وقتی آمد کربلا، اول زمین های کربلا را خرید. گفت من نمی خواهم خون من توی زمین مردم ریخته شود ... منطقه کربلا را امام حسین خرید که خونش در زمین مردم ریخته نشود و زوّارهایش پایشان را جای حرام نگذارند*. این ها درس است.»

نخستین نتیجه ای که از این داستان گرفته می شود این است که هر آدمی نیازمند زمین، سرپناه یا حتا آلونکی است که از آنِ خود وی باشد؛ در چنان جایی، نمازش در درگاه خداوند بهتر پذیرفته می شود و هنگامی که جان به جان آفرین می سپارد، صرف نظر از آنکه خونش بر زمین ریخته شده یا در رختخواب جان سپرده باشد، در زمین یا خانه ی خود مرده است!

ب. الف. بزرگمهر     ۲۱ شهریور ۱۳۹۰




* در اسناد تاریخی رویداد کربلا که از ریشه با چیزهای ساختگی آخوندهای دروغگو تفاوت دارد، امام سوم شیعیان، پس از گرفتار شدن در دشت کربلا و هنگامی که راه پس و پیش نداشت، دستِ کم دوبار در نامه هایی به یزید از وی درخواست می کند که به وی و همراهانش اجازه ی بازگشت بدهند. یزید، چنین اجازه ای به وی نمی دهد و وی را همراه برخی از هوادارانش می کشد و سایر آنها را دستگیر و اسیر می نماید. گوشه هایی از این رویداد نه چندان مهم تاریخی، با یادآوری اسناد و مدارک در کتاب «ریشه های تاریخی واقعه کربلا» (نام نویسنده ی آن را از یاد برده ام) به میان آمده که بسیار با داستان های ساختگی مذهبی شیعه که به نوبه خود ریشه در اسطوره «سیاوش» (شاهنامه) دارد، تفاوت می کند. جالب است که حتا شمار یاران امام سوم شیعیان (۷۲) نیز ریشه در شمارگان مقدّس پیش از اسلام در میهن مان دارد که یکی از آنها شمارگان ۶ و مضرب های آن (۱۲، ...، ۷۲) است.

آنچه در داستان آخوند نادان چشمگیر است، خرید زمین های منطقه ی کربلا بوسیله ی امام سوم شیعیان است که چنانچه درست باشد، هدف از آن نمی تواند چیزی باشد که آخوند مردم فریب بر زبان آورده است. همچنانکه، اگر به رویداد کربلا بازگردیم، جنگ و کشتار در منطقه ای بیابانی صورت پذیرفته که به گمانم کسی مالک آن نبوده و به زبان توده ی مردم: «زمین خدا» بوده است!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!