«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۳۰, پنجشنبه

این دیهیم که می بینی، کارگشاست

ـ پدر مقدس! این گربه بسیار مهربان و تنها یار غمخوار من در این جهان است؛ چندی است که روده هایش درست کار نمی کند و گلاب به روی تان، چپ و راست می گوزد؛ مانده ام چکار کنم ...

ـ نگران نباش بانو! او هم مانند من و شما پیر شده است. این دیهیم که می بینی، کارگشاست؛ سر هر جَک و جانوری از دو پا و چهارپا گرفته تا پرنده و خزنده که بگذاری، بسان پادشاهان و دَمکُنی به سرها و اینا کونش گشاد شده، آسوده تر می ریسد؛ حتا چنانچه سر مرغ جای بگیرد، بی هیچ جار و جنجالی تخم می کند.

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۳

مهتر گروه پارسایان (راهبان) هیمالیا، «گشه تسوانگ دورجه» در آیین خجستگی (برکت) جانوران، چون بخشی از «جشنواره ی بودایی خوش بختی» در مسکو، یک گربه  را [ارواح مشکش!] بختیار نمود (برکت بخشید).

برگرفته از «چوب دو سر گُه» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!